یادداشت های ویژه
- دکتر اصنافی، کتابدارم و دستم چون ابر بارانی است
- دکتر زینالعابدینی، آرامش اطلاعاتی
- دکتر هادی نیلفروشان، برنامه ریزی راهبردی در دانشگاه
- مرکز نشر دانشگاهی، روز ملی چاپ
- تقویت مهارتهای آموزشی اساتید
- دکترعباس احمدوند؛ امام حسین (ع) ما را متحد می سازد
- دکترحاجی ربیعی به مناسبت شهادت حضرت زین العابدین
- دکترحسینی به مناسبت هفته تربیت بدنی
- محمد مهدی رضائی، مظهر علم پروردگار
- دکترکنی؛ به مناسبت روز سنگواره
- دکتر رحیم دهقان،اربعین حسینی
- دکتر رضایی،دوری به تن، لیک از دلم، اندر دل تو روزنی است
- دکتر محسن حاجی زین العابدینی،هفته کتاب
- دکتر ویدا وردودی مفید،روز جهانی دیابت
- سعید نظری؛ افسردگی ورزشها و تمرین های ورزشی می توانند کمک کننده باشند
- دکتر زهیر صیامیان،هفته وقف
- دکتر مسعود حاجی ربیع،شهادت امام حسن مجتبی (ع)
- دکتر رضایی،سالروز شهادت امام رضا (ع)
- دکتر قاسم درزی،شهادت امام حسن مجتبی (ع)
- دکتر ویدا ودودی،روز جهانی ایدز
- دکتر غلامحسین اسدی، روز حسابدار
- سهیلا خواجه، میلاد پیامبر رحمت (ص)
- دکتر رحیم دهقان؛ روز وحدت حوزه و دانشگاه
- علی صدیقی پاشاکی؛ روز وحدت حوزه و دانشگاه
- دکتراسماعیلپور، آیین باستانی شب یلدا
- دکتر جاویدروزی، روز ایمنی در برابر زلزله
- دکتر رافیک باغومیان، ولادت حضرت مسیح (ع)
- دکتر محمدمهدی رضایی،ولادت امام حسن عسگری (ع)
- آقای صدیقی، وفات حضرت فاطمه معصومه (س)
- دکتررضایی، روزهای امتحان پایان نیم سال
- آیت الله محقق داماد، امتحانات پایان نیم سال
- دکتر طباطبایی؛ضایعه تأسف بار جان باختن دریانوردان
- دکترطباطبایی؛ زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی
- دکتر مسعود حاج ربیع؛ میلاد حضرت زینب کبری (س)
- حجت الاسلام صدیقی پاشاکی؛ شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)
- دکتر قباد منصوربخت،ایام هه فجر انقلاب اسلامی
- دکتر فاطمه باقریان،کاربردتعامل بین فهمیدن و عواطف
دکترحاجی ربیعی به مناسبت شهادت حضرت زین العابدین
دکتر مسعود حاجی ربیع
استادیار گروه ادیان و عرفان دانشکده الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی

سجاد که می گویم، یاد آهنگین کلام وارستگان می افتم که با صدایی حاکی از عطش عشق، معشوقی را می خوانند، دلی به دلبری می دهند و جان را به جانان بذل می کنند. سجاد که می گویم، یاد خاکی می افتم که بارها و بارها، عاشقی بر خان عنصر عشقش بنشسته، چشم زاهدی بر آن سجده کرده، شوریده دلی، گلی بر آن نشانده، مشتاقی، اشکی از جان سوخته بر آن نثار کرده و شهیدی، خونی تا چراغی شود یا شمع انجمنی و یا خورشید خورشیدها.
سجاد که می گویم، احساس می کنم در کنار یک دریا هستم یا یک شط، طفلی با پیاله ای و شجاعی تنها و عاشق که غیور است ولی باز هم آن طفل است و خشکی لب.
سجاد که می گویم می ترسم قنداقه ای را در دست آن وجود، آن همه، آن مرد ببینم و شاید آن هنگام من، قلم و ورق مرده باشند و دیگر به دنبال تراوش چراغ نباش .
سجاد که می گویم احساس می کنم باید از عطش نگریزم، از خواستن نهی نشوم، از رفتن ننشینم و با کوچکی ام بزرگترین را نگاه کنم یا با هیچی ام.
سجاد که می گویم یاد قلمی می افتم که باید بنویسد، روشن کند، جهانها خلق کند، شهیدها رهسپار کند، اما تنگی زمانه، تاریکی کنج غفلتها، ارمغانی جز خاموشی هزاران چراغ معرفت نداشت.
سجاد که می گویم یاد رهایی می افتم یاد حس مطلق پرواز، یاد شکستن هر حد و تهدید، یاد آن کس که در قفس خواستندش، اما از زمان و زمین و کالبد پران شد و در دل من و ما شعر و شعور انسان و دعای هر مخلص خداخواه باقی ماند و با همه تنگی زمین و زمان، هزاران خورشید علم و معرفت برافروخت و این نکته که گفتم، نه ذره، بل هیچی از آن یک کرشمه اش در یک سجده است، سجده و دعایی که هزاران عالم و شهید، مولود یک رشحه از رشحات نور سجود اویند و سلام الله علی ائمه الأطهار و علی سید الساجدین و رحمه الله و برکاته.
|