یادداشت های ویژه
- دکتر اصنافی، کتابدارم و دستم چون ابر بارانی است
- دکتر زینالعابدینی، آرامش اطلاعاتی
- دکتر هادی نیلفروشان، برنامه ریزی راهبردی در دانشگاه
- مرکز نشر دانشگاهی، روز ملی چاپ
- تقویت مهارتهای آموزشی اساتید
- دکترعباس احمدوند؛ امام حسین (ع) ما را متحد می سازد
- دکترحاجی ربیعی به مناسبت شهادت حضرت زین العابدین
- دکترحسینی به مناسبت هفته تربیت بدنی
- محمد مهدی رضائی، مظهر علم پروردگار
- دکترکنی؛ به مناسبت روز سنگواره
- دکتر رحیم دهقان،اربعین حسینی
- دکتر رضایی،دوری به تن، لیک از دلم، اندر دل تو روزنی است
- دکتر محسن حاجی زین العابدینی،هفته کتاب
- دکتر ویدا وردودی مفید،روز جهانی دیابت
- سعید نظری؛ افسردگی ورزشها و تمرین های ورزشی می توانند کمک کننده باشند
- دکتر زهیر صیامیان،هفته وقف
- دکتر مسعود حاجی ربیع،شهادت امام حسن مجتبی (ع)
- دکتر رضایی،سالروز شهادت امام رضا (ع)
- دکتر قاسم درزی،شهادت امام حسن مجتبی (ع)
- دکتر ویدا ودودی،روز جهانی ایدز
- دکتر غلامحسین اسدی، روز حسابدار
- سهیلا خواجه، میلاد پیامبر رحمت (ص)
- دکتر رحیم دهقان؛ روز وحدت حوزه و دانشگاه
- علی صدیقی پاشاکی؛ روز وحدت حوزه و دانشگاه
- دکتراسماعیلپور، آیین باستانی شب یلدا
- دکتر جاویدروزی، روز ایمنی در برابر زلزله
- دکتر رافیک باغومیان، ولادت حضرت مسیح (ع)
- دکتر محمدمهدی رضایی،ولادت امام حسن عسگری (ع)
- آقای صدیقی، وفات حضرت فاطمه معصومه (س)
- دکتررضایی، روزهای امتحان پایان نیم سال
- آیت الله محقق داماد، امتحانات پایان نیم سال
- دکتر طباطبایی؛ضایعه تأسف بار جان باختن دریانوردان
- دکترطباطبایی؛ زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی
- دکتر مسعود حاج ربیع؛ میلاد حضرت زینب کبری (س)
- حجت الاسلام صدیقی پاشاکی؛ شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)
- دکتر قباد منصوربخت،ایام هه فجر انقلاب اسلامی
- دکتر فاطمه باقریان،کاربردتعامل بین فهمیدن و عواطف
حال روحی کتاب خوب نیست
محسن حاجیزینالعابدینی[1]

حال ظاهری کتاب خوب است و به نظر میرسد مردم محترمانهتر با آن برخورد میکنند؛ اما حال درونی آن اصلا خوب نیست. به دلائل متعدد که اینجا فقط به ذکر دوتای آن بسنده میکنیم و بر دومی بیشتر تاکید میکنیم. اول اینکه اگر چیزی حالش خوب باشد خواهان و عاشق زیاد خواهد داشت. خواهندگانی که حاضرند برای آن پول هم بدهند؛ اما شاهدیم که تیراژ اسمی کتابها بین 1000 تا 2000 است و از آن بدتر اینکه تیراژ واقعی بین 200 تا 500 نسخه است. حالا اینکه چرا چنین آفتی به آن زده و این تناقض بین ظاهر و باطن چگونه قابل توجیه است، موضوعی نیست که در این نوشته کوتاه بخواهیم به آن بپردازیم. در اینجا فقط میخواهیم تحلیل و طرح مساله کنیم.
دومین نشانه از خرابی حال درونی کتاب، بی تاثیری آن است. اگر کتاب به عنوان یک شیء مقدس یا محترم در جامعه شناخته میشود و جایگاه والایی هم برای آن متصوریم، اثبات این احترام و تقدس در مرحله اول با شنیدن و در مراحل بعدی با درک و در نهایت با به کار بستن حرف آن ممکن خواهد شد. اما باز هم شوربختانه شاهدیم که حرف کتاب نشنیده گرفته میشود و فقط همین که دکوراسیون کتابی داشته باشیم و خود را عاشق سینه چاک، مروج، مبلغ و دوستدار کتاب معرفی کنیم را نشانهای از محترم شمردن کتاب به حساب میآوریم.
حال آنکه کتاب برای زینتالمجالس شدن و عامل مفاخره و پز دادن خلق نشده است. بشر، چیزی را در درون خود احساس کرده و به این رسیده که اگر لازم است جامعهای سالم و پاک داشته باشد، باید در امور آن تعقل و تفکر کند؛ اما وظیفه این اندیشیدن هم بر عهده عدهای گذاشته شده است. مثل بقیه امور زندگی و مشاغل دیگر که همه ما اندک سررشته ای از آن داریم و مشکلات سطحی و روزمره را با آن حل میکنیم ولی هر جا که مشکل کمی پیچیده میشود به سراغ متخصص آن میرویم. برای مثال، همه ما اندکی از تعمیرات وسائل خانه سر در میکنیم و مثلا اگر واشر یک شیر خراب شده باشد یا سرپیچ یک لامپ اشکال داشته باشد، آن را تعمیر میکنیم. در حالی که اگر بخواهیم کاری فنیتر را به انجام برسانیم به سراغ لولهکش یا برقکار میرویم. در موضوع تفکر برای جامعه هم، به طور نانوشته و غیررسمی وظیفه تعقل در امور جامعه بر عهده اندیشمندان گذارده شده است. چون موضوعی مبتلا به برای همه جامعه است، لازم بوده که مردم به گونهای از نتایج این تعقل، آگاه و بهرهمند شوند. راه در میان گذاشتن نتایج تفکر اندیشمندان با مردم عادی و دیگر صاحب نظران، کتاب بوده و هست؛ یعنی، انسانهای فاضل بعد از سالها تفکر و تدبر در اوضاع و احوال بشر، توانستهاند ریشه یک معضل زندگی بشر را بیابند و احیانا راهحلهایی برای آن در نظر بگیرند. نتیجه همه این سالها تلاش و تعمق و دود چراغ خوردن در راه اندیشهورزی را در کلمات متبلور کرده و کتاب را ساخته و تحویل من و شما دادهاند. همه منظور هم این بوده که مردم این کتاب را بگیرند و بخوانند و درک کنند و از فردا روزی، یک به یک نکات آن را مبنای هر کلام یا رفتار خود قرار دهند؛ یعنی اگر ریشه یا دلیلی برای رفتاری را در کتاب گوشزد کردهاند دیگر آن راه خطا را نروند و اگر راهکاری برای حل آن ارائه شده است، بر سیاق آن زندگی را تنظیم کنند تا به آن آرامش و سعادتی که آرمان هر جامعه و دین و ملتی است دست پیدا کنند.
اما اگر ما راه رفتار درست با کتاب را ندانیم و از فلسفه خلق آن غافل شویم، آن را هم مثل هر کالای تزئینی دیگری تلقی میکنیم که اگر در دوران تحصیل به اجبار مجبور به خواندن آن شدیم، بخوانیم و بدون کوچکترین درس گرفتن و آموختنی از آن، بعد از اتمام درس به گوشهای پرت کرده و بر سبیل عقاید معمولی که از اطراف آموختهایم و به صحت آنها هم اطمینان نداریم، زندگی را پیش برانیم. همین میشود که شاهد انواع گرفتاریهای ذهنی و روحی پنهان و پیدا در زندگی بشری میشویم. به تعبیر شاعر: چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند.
تکنیک سادهای را برای محک خودمان و اطلاع از اینکه ما هم به مشکل ریاکاری با کتاب مواجه هستیم یا خیر وجود دارد. راه این است که يک بار بنشینیم و در فرصتی کوتاه که شاید کمتر از نیم ساعت در سال از وقت ما را بگیرد، در مورد زندگی خودمان و رابطهمان با کتاب بیاندیشیم. اول فکر کنیم که ما در زندگی به دنبال چه هستیم؟ در گام بعدی ارزیابی کنیم که آیا به این خواسته خود نزدیک هستیم یا دوریم؟ اگر دور هستیم، عامل یا عوامل دورکننده ما از آن چیست؟ این پیش فرض را هم نه صد در صد ولی با کمی اغماض بپذیریم که حتما در طول میلیونها سال زندگی انسان، کسان دیگری هم بودهاند که این سوالها را از خود پرسیدهاند و شرایط مشابه ما داشتهاند و از آن قطعیتر، اینکه قطعا اندیشمندانی بودهاند که به آن پاسخ داده باشند. وقتی به اینجا رسیدیم که وضعیت مطلوب را ترسیم کردیم و وضعیت موجود را هم ارزیابی کردیم با دو حالت مواجه خواهیم شد. یا دلیل رسیدن به این وضع را هم میتوانیم به روشنی مشخص کنیم یا نمیتوانیم. برای هر دوی این حالات یک نسخه میتوان پیچید اما در دو مسیر مختلف. همانگونه که پیشفرض پاسخگویی اندیشمندان در قالب کتاب را پذیرفتیم، حالا مرحله اقدام ما آغاز میشود. اینکه کاوش کنیم و کتاب یا کتابهای پاسخگو را بیابیم. اگر دنبال دلایل ایجاد معضل هستیم کتابهایی را پیدا کنیم که طرح مساله کردهاند و دلایل و ریشهها را برایمان شرح میدهند. اگر دلایل را میدانیم، به دنبال کتابهایی باشیم که درمان ارائه میکنند. افراد گروه اول هم بعد از خواندن کتابهای مربوط به دلایل در گام بعدی به کتابهای درمانگر دردهایشان خواهند رسید و در جرگه گروه دوم قرار خواهند گرفت.
اما این تمام ماجرا نیست. بلکه تازه کار آغاز میشود تا ما بتوانیم مسائل را در کتابها بخوانیم و حالا در زندگی روزمره خود به کار ببندیم و مراقبهای را زیر نظر بهترین استاد دنیا یعنی کتاب آغاز کنیم. آنهایی که تجربه خواندن کتابهای خوب دارند شاید بتوانند تجربهشان را مرور کنند که لازم نبوده خیلی خود را به زحمت بیاندازند و مسا له را بزرگ جلوه دهند؛ بلکه خواندن یک یا دو کتاب دلنشین از اندیشمندانی قابل، خیلی از مشکلات ریز و درشتی که به عنوان معضلی اساسی میپنداشتهاند را درمان کرده است. وانگهی، در بسیاری از مواقع شاید دانستن درد یا دلیل بروز آن خودش بهترین درمان و آرامبخش باشد و اصلا نیازی به دنبال درمان رفتن و رسیدن به نسخهای شفابخش نداشته باشیم.
به هر حال کتاب به مثابه درمانگری بدون حق ویزیت، قابل اطمینان، آرامکننده و لذتبخش، میتواند در بسیاری از موقعیتهای دشوار زندگی به کمک ما بشتابد و روح و جسم ما را درمان کند. اگر ما هم نگران حال روحي کتاب هستيم، خوب است که دل به دلش بدهيم و حرفش را بشنويم و آموزههاي درستش را به کار ببنديم. با خوب شدن حال کتاب، حال ما هم بهتر خواهد شد.
نوشتههاي مرتبط با اين نوشته:
حاجیزینالعابدینی، محسن (1394). «نوشتار درمانی». فصلنامه نقد کتاب: اطلاعرسانی و ارتباطات (کتاب ماه کلیات)، سال دوم، شماره 6؛ تابستان 1394. صفحه 259-263.
حاجیزینالعابدینی، محسن (1392). «سوءتغذیه اطلاعاتی». کتاب ماه کلیات. سال 17، شماره 3، شماره مسلسل 195، اسفند 1392. ص. 3-5.
[1] . عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی و رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه؛ رایانامه: zabedini@gmail.com